در سالگرد رحلت امام عاشقان بر آن شدم سومه اي که در جوار پيکر امام راحل در 15 خرداد سال 68 در سوگ آن حضرت نوشتم را ياد آور گردم تا بدانيم که مـــردم با کدامين آرمان و اهداف پيمان اخوت دارند و هياهوي چند روزه مسخ و مست مان ننمايد.
 هيچ روزي چون چهاردهم خرداد نبود که در آن طوفان مصيبت و عزا بر اين مردم تازيانه و اندوه فرود آورد. از بيانات مقام معظم رهبري


طاق مدور و خلوتگه راز طنين يار هماي خسته دل بود آنجايي که خلوت ياران خاک کاشي دنياي پاکي را علم کرده و خط و نشان ازچهره عالم بالا نموده بود. مي دانم که مقربان معبود وجود خداوند را زود در مي يابند و مي دانم که اميد رافت والفت موجب صفاي قلب است و آخر سر مي دانم که بسيجي عاشق است و چه عشقي برتر از عشق الهي در صفا و صميميتي والا ياران خود را مي يابم که در فضاي عالم قدسي طوف مي کنند و چگونه بال و پرمي گشايند بسوي معبود. معروف به کل احسان و آخرسرامام را مي يابم با صميميتي عارفانه و وقتي در گاربسيجيان جان برکف و عاشق قدم مي گذارم و بسيج مستضعفيني را با تمامي قواي الهي مي بينم جز رحمت بيکران ايزد منان نمي يـابم و باز خمــــينـــي را کــه بسيجيان را در آغوش گرم خود مي فشرد نظاره گر مي شوم و يا وقتي به کوه منا مي روم و حاجيان را لبيک گو به فرمان حق جل جلاله مي نگرم باز روح الله را درجلو صفوف حاجيــــان مشاهده مي کنم و آن وقت است که مي يابم خميني جان ماندنت الهي بود. خيل شهيدان را در ذهن خود مجسم مي کنم و عاشقاني که در روزقيامت با لباس خون آلود حاضرمي شوند مي يابم. کارواني که از کربلا شروع بحرکت کرده سارباني سربريده جلـودار کاروان است آخ کاروان ايستاد فرشي انداختند گويي کسي ميآيد! منتظر باشيد صـــــداي هلهله کاروان طنين انداز مي شود راستي او کيست ؟ بابا تويي! آمده اي تا صداي قرآنت خيلما را مصفي ترکند بيا که تو بامايي و اين نداي جان برکفان طريق الهي است.
 آقا مولا در مصلي بزرگ تهران آرميده بودي راستي چه قشنگ به جايگاه ابدي پرکشــيدي و باز آن دستهاي نورانيت را بالاي سر مردم داغديده داشتي.
 ملت! 10ميليون جمعيت براي چه آمده بودند تو براي خدا کارکردي ونتيجه کارت تاابدباقيست تو دنيا را براي تحصيل شايستگي لازم جاودانه ماندن در جوار رحمت الهي داشتي تو سـيّـد رشيد و استواري بودي که بشارت فتح دنياي اسلام را مي دادي تو حسين کربلا بودي راستي علي اکبر اذان را که داد، نماز را باتو خواندند و گويي جمعيتي با تو رفتند و تو پرچمدارآنان بودي
 شما رفتيد و ما هستيم رفت آنکه ما را ماندن آموخت


مطالب فوق دست نوشته هايي بود که در ايام رحلت با وضع نامساعدي که داشتم و دوستان تنها دواي دردم را رساندن به مصلي تهران دانسته بودند پايين يخچالي که آن وجود متعالي آرميده بود نگاشتم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

صنایع مفتولی خلیج فارس موسیقی Hiprage هوای هم رو داشته باشیم شاید فردایی نباشد. درج آگهي رايگان مجله ی خودرو Valerie لطفهای بیکران هتل ارنج کانتي ريزورت